27. تربیت فاطمی
قال علیهاالسلام:
«خَیْرُ لِلْنِّساءِ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛
چه نیکو است برای زنان که مردان [نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] هم آنان را نبینند.»
- ۰ نظر
- ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۴۶
قال علیهاالسلام:
«خَیْرُ لِلْنِّساءِ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛
چه نیکو است برای زنان که مردان [نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] هم آنان را نبینند.»
قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را از ویژگی های اهل ایمان می داند و در این باره می فرماید: )وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ([1]؛ مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
در کتب معتبر از رسول اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) نقل شده : « من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیّة [1]».
هر کس بدون امام از دنیا برود مرده او همانند مردگان دوران جاهلیت است .
آغاز سخن
نگاه جمع و بینش کامل دین و پیشوایان دینی به گستره هستی و آفریده های آفرینش، امتیازی چشمگیر در آیین اسلام محسوب می شود و نشان از برتری پایدار و جوابگویی جاودان به تمامی پرسشهای امروز، فردا و فرداها خواهد داشت.
ویژگی های برتر حضرت فاطمه علیهاسلام چیست و زندگی آن حضرت چگونه بود؟
سراسر زندگی حضرت زهرا علیهاسلام، مملو از درس هایی است که توجه و عمل به آنها، ما را در ساختن یک زندگی موفق، کمک خواهد نمود. در ادامه، با گوشه هایی از از این زندگی نورانی، آشنا خواهیم شد
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود میشود؛ «فاطمه پارهی تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده؛ آن کس که با او دوستی ورزد، با من دوستی ورزیده است». فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است؛ این شهادت و نظایر آن در کتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبر(ص) نقل شده است. پیامبری که از روی هوا سخن نمیگوید و تحت تأثیر روابط نسبی و سببی قرار نمیگیرد و از سرزنش نکوهشگران در راه خدا باکی ندارد. این گفتارها نشانگر تواضع پیامبر اسلام(ص) است که با دعوت خود عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونهای درآمده است.
«...آن گاه خطاب به حاضران در مسجد فرمود: ای مردم! بدانید بی تردید من فاطمه هستم؛ و پدرم محمد (ص) است. این نخستین و آخرین گفتار من با شماست.
درکتاب نزهة الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آن بود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمی دهد